نازنین من , دختر عزیزم نازنین من , دختر عزیزم ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

نازنین زهرا,عزیز مامان و بابا

سفرمون به دبی....

سلام گل زندگیممممم   جونم واست بگه که قرار بود آخر آذر ماه بریم به مسافرت اون هم با خونواده ی عمو محسن ولی به خاطر امتحانات سارا جون افتاد به تاخیر و این شد که اول بهمن یعنی روز چهارشنبه 1393/11/1واسه ی ساعت 1:45بلیط داشتیم ..یک گروه 9نفره که، سه خونواده بودیم !! عمو محسن و دوست خانوادگیمون آقای سجادی و ما ، که البته جای همگی خالی خیلی خیلی خوش گذشت.. من خودم اصولا از ارتفاع و هیجان خیلی میترسم ولی دخملی برعکس من مثل باباش هست و عاشق هیجان خلاصه اینکه ما روز چهارشنبه ساعت 11 فرودگاه بودیم و پروازمون هم با هواپیمای  fly dubai بود، و...
21 بهمن 1393

چشم پزشکـــــــــی...

سلام به همه ی دوستان مجازی خودممممممم، وهمچنین سلام و صد سلام به یکی یکدونه ی مامان ... از اینکه این چند وقته نتونستم بیام تو وبت چیزی بنویسم ازت معذرت میخوام ، آخه این چند وقته اینترنتمون قطع بود و واسه ی همین نشد که بیام از کارها و اتفاقهایی که در این مدت افتاده رو واست بنویسم ولی الان باوجود اینکه یک کم سرما خوردم اومدم تا واست بنویسم اول اینکه بیست و سوم دیماه قراربود معاینه ی چشم انجام بشه و شد و همون روز قبل از اینکه شما از مهدت بیای خونه بامن تماس گرفتند و گفتند که نازنین مشکوک به تنبلی چشم هست و حتما ببرش پیش یک اپتومتریست!! اولش خیلی پشت تلفن ترسیدم و بعد...
19 بهمن 1393
1